خبرنگاری شغل خاصی است. شغلی که میتوان به تناسب زمان آن را دوست داشت یا از آن منتفر بود. خبرنگاران انسانهای خاصی هستند. افرادی که در شرایط مختلف میتوان آنها را دوست داشت یا از آنها متنفر بود.
دیشب یکی دیگر از قسمتهای سریال «آشپزباشی» از شبکه یک سیما پخش شد. در این قسمت خبرنگاری به رستوران آمده بود که دو قسمت قبل بیاجازه وارد دفتر مینو (فاطمه معتمدآریا) شده بود و بیاجازه عکاسی کرده بود و از جناب والامقام (پرویز پرستویی) هم کتک مفصلی خورده بود. حالا در این قسمت خبرنگار با مأمور نیروی انتظامی به رستوران آمده بود تا والامقام را دستگیر کند و از او به طور رسمی شکایت کند.
که البته این اختلاف با پادرمیانی مینو برطرف میشود و خبرنگار با یک پرس غذای مفصل و وعده مصاحبه با مینو از خیر شکایتش میگذرد. در این میان غذا خوردن خبرنگار دیدنی بود؛ تو گویی از پس هفت سال بیغذایی چشمش به غذای رستوران افتاده بود و چون قحطیزدگان لقمهها را میبلعید.
خبرنگاران انسانهای قانع و باگذشتی هستند اما برای گذشت و بزرگواری محتاج یک پرس غذای رستوران نیستند. خبرنگاری شغل سخت و کمدرآمدی است اما نه آن قدر که آدم را به جایی برساند که مثل نخوردهها غذا بخورد.
نگاه ظریف و عمیق استاد هنرمند به جامعه و انعکاس صریح نگاهش به مردم از طریق فیلم امری انکار ناپذیر است اما معلوم نیست کدام خبرنگار هیزمی تر به ایشان فروخته که نگاهشان را به غرض آلوده کرده است.
خبرنگاران عادت کردهاند که در فیلمها و سریالها تصویری غلط از شغلشان نشان داده شود؛ گاهی بیش از حد هیجانانگیز، گاهی بیش از حد متعهدانه، گاهی حتی شیفت شب برای خبرنگار اقتصادی و ... اما گزاف نیست اگر از کسی چون محمدرضا هنرمند انتظار داشته باشند تصویری درستتر (حتی طنز) از این شغل ارائه دهد.